زاهلغتنامه دهخدازاه . (اِخ ) دهی است نزدیک نیشابور. (منتهی الارب ). قریه ای است از نیشابور و منسوب بدان را زاهی و ازاهی گویند. (از معجم البلدان ). و رجوع به زاهی شود.
زاهلغتنامه دهخدازاه . (اِخ ) دهی است نزدیک نیشابور. (منتهی الارب ). قریه ای است از نیشابور و منسوب بدان را زاهی و ازاهی گویند. (از معجم البلدان ). و رجوع به زاهی شود.
زاهیلغتنامه دهخدازاهی . (اِخ ) محمدبن اسحاق بن شیرویه ٔ زاهد منسوب به زاه نیشابور است . وی از ابوالعباس بن منصور و امثال او استماع حدیث کرد و در 17ربیعالاخر 338 هَ . ق . درگذشت
حموللغتنامه دهخداحمول . [ ح َ ] (ع ص ) حلیم و بردبار. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). صابر و متحمل . (غیاث ) : چون آهن اگر حمول گردی زآه چو منی ملول گردی . نظامی .طلبکار باید صبور
زاهیلغتنامه دهخدازاهی . (اِخ ) علی بن اسحاق بن خلف مکنی به ابوالقاسم شاعر مشهور بغداد است و بر طبق گفته ٔ یاقوت از زاه نیشابور است ابن خلکان آرد: وی قصیده های نیکو و نمکین میسرو