زاهدیانلغتنامه دهخدازاهدیان . [ هَِ ] (اِخ ) یکی از اقوامی که از جبل السماق به لرستان آمدند وبه هزاراسف پسر محمدبن علی مالک لرستان در 505 هَ .ق . پیوستند. (از تاریخ گزیده چ لندن ص
زاهدانلغتنامه دهخدازاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) نام جدید دزداب است که قصبه ای است در بلوچستانات ایران . (فرهنگ نظام ). از شهرستانهای استان هشتم کشور ایران و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر
زاهدانهلغتنامه دهخدازاهدانه . [ هَِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور زهد و تدین . با تدین . (ناظم الاطباء). || منسوب به زاهد. (ناظم الاطباء).
زاهدانلغتنامه دهخدازاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) نام جدید دزداب است که قصبه ای است در بلوچستانات ایران . (فرهنگ نظام ). از شهرستانهای استان هشتم کشور ایران و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر
زاهدانهلغتنامه دهخدازاهدانه . [ هَِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) بطور زهد و تدین . با تدین . (ناظم الاطباء). || منسوب به زاهد. (ناظم الاطباء).
زاهدانلغتنامه دهخدازاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 4کیلومتری شمال هشجین و 23کیلومتری راه شوسه ٔ هروآباد به میانه . منطقه ٔ
زاهدانلغتنامه دهخدازاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) از محله های رشت است . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 266 شود.
زاهدانلغتنامه دهخدازاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری بنجار و6هزارگزی راه فرعی بندزهک به زابل ، در جلگه ای گرم ومعتدل . سکنه