زانیانلغتنامه دهخدازانیان . (اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد. واقع در 6هزارگزی باختر شهرکرد و متصل به راه شهرکرد به سامان ، در دامنه ٔ کوه و منطقه ٔ معتدل . سکنه ٔ آن 1094 تن شیعه ٔ فارسی زبان اند. آب آن ا
جانانفرهنگ فارسی عمیددلبر زیبا و بسیار دوستداشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد؛ معشوق؛ محبوب: ◻︎ خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲: ۵۳۳).
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِ مرکب ) مرکب از: جان و ان (علامت نسبت ). معشوق . محبوب . خوب (حاشیه ٔ برهان چ معین ). روی زیبا، دلکش ، نازنین . معشوق . محبوب . شاهد. (ناظم الاطباء). مؤلف آنندراج آرد: بمعنی جان . و الف و نون در آخر زائد است و همچنین در جاویدان و در مؤید نوشته که جانان محبوب را گ
جانانلغتنامه دهخداجانان . (اِخ ) نام طسوجی از نواحی اصفهان . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان چنین آمده : و برستاق دار بطسوج جانان در کوهستان دیه ٔ اماثه کرمکی هست مانند خنفساء، جرمی کوچک تر از مگس که در شب تاریک رود مانند چراغی روشن از پشت او افروخته میگردد و رنگ او بروز برنگ طاوس می ماند و بلغت پارسی
جانانلغتنامه دهخداجانان .(اِ) در اصطلاح علماء نجوم ، برج طالع را گویند که برج اول زائجه است . مؤلف گاه شماری چنین آرد: «مثلاً درکتاب انتخاب روضةالمنجمین . (نسخه ٔ موزه ٔ بریطانی بنشان 508,Add23) صریحاً گوید «و پارسیان درجه ٔ
ارزانیانلغتنامه دهخداارزانیان . [ اَ ] (اِ مرکب ) ج ِ ارزانی . رجوع به ارزانی شود. || (ص مرکب ) در این بیت اگر تصحیفی راه نیافته باشد به معنی ارزانی و درخور و شایسته آمده است : کنون آفرین تو [ بهرام گور ] شد بی گزیربما هرکه هستیم برنا و پیر...بر این تخت ارزانیا