ظالمدیکشنری عربی به فارسیخلا ف موازين انصاف , غير منصفانه , غير عادلا نه , بي عدالت , بي انصاف , ناروا , ناصحيح , ستمگر
ظالملغتنامه دهخداظالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن دُنیر. نام پدر ماریه مادر عبداﷲ و مجاشع و سدوس پسران دارم بن مالک بن حنظله است .
ظالملغتنامه دهخداظالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سراق یا مراق یا سارق بن ابی صفرة، یا مراق بن صبح کندی بالولاء، مکنی به ابی صفرة. یکی از تابعین که مهالبه به وی منسوبند . رجوع به تاج العروس ومنتهی الارب (ماده ٔ ص ف ر) و ترجمه ٔ قاموس ترکی شود.
ژروزالملغتنامه دهخداژروزالم . [ ژِ ل ِ ] (اِخ ) ژان فردریک گیوم .عالم کلامی پرتستانی مذهب از مردم آلمان . مولد بسال 1709 در اسنابروک و وفات بسال 1789 م . در برونسویک .
ژروزالملغتنامه دهخداژروزالم . [ ژِ ل ِ ] (اِخ )الیز. نام زنی ادیبه از مردم آلمان . نام مستعار الیز ویداکوویخ . او بسال 1877 م . در وین متولد شد و در بوئنوسایرس اقامت داشت .