زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی . در 1800گزی شمال خوی و 4050گزی خاور شوسه ٔ خوی به ماکو. منطقه ٔ آن کوهستانی معتدل و مالا
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) از شهرهای سودان واقع در کنار رود نیل بوده است . ابن بطوطه آرد: بر رود نیل شهری است بنام کارشخو و رود نیل از آن میگذرد و به کابره و سپس بطر
زاغهلغتنامه دهخدازاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 60900گزی جنوب خاوری مراغه و 390500گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . من
زاقهگویش بختیاریزاغه، طویلهاى حفر شده در زیرِ زمین براى گوسفندان و برّهها که در آن از هیچنوع مصالح ساختمانى استفاده نمىشود وراهرو شیبدارى آن را به سطح زمین وصل مىکند).
ذاقهلغتنامه دهخداذاقه . (اِخ ) در مراصدالاطلاع چ طهران آمده است : موضع فی الشعر. لکن ظاهراً غلط از کاتب است و اصل آن همچنانکه در معجم البلدان مضبوط است ذاقنه است .
زعقهواژهنامه آزاد[زَ قَ/ قِ] (از ع ، اِ). ترس || بانگ زدن|| نعره زدن:این بگفت و زعقه ای بزد و درشورید. (نفحات الانس چ نولکشور ص 25). رجوع به «زعق» شود.
زاغةلغتنامه دهخدازاغة. [ غ َ ] (ع ص ) ج ِ زائغ. قوم زاغة؛ میل کنندگان از حق . (منتهی الارب ). میل کنندگان از حق یعنی روی گردانیدن از حق . (آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء و زا
زاغه بالالغتنامه دهخدازاغه بالا. [ غ َ ] (اِخ ) قسمت بالای ده زاغه از دهستان حسین آباد واقع در کنار جاده ٔ فعلی است و فاصله آن تا زاغه پائین 3 کیلومتر میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایر
زاغه پائینلغتنامه دهخدازاغه پائین . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان دالوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 1000گزی شمال زاغه و 1000گزی شمال راه خرم آباد به بروجرد. در منطقه ای جلگه