زابلستانلغتنامه دهخدازابلستان . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام ولایت آباء و اجداد رستم است و آن رازاولستان نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : برآمد بسی روزگاران بر اوی که خسرو سوی سیستان
زابلستانیلغتنامه دهخدازابلستانی . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به زابلستان : به یک روز رنج گدائی نیرزدهمه گنج محمود زابلستانی .سنائی .
زاتسپرملغتنامه دهخدازاتسپرم . [ ت ِ پ َ رَ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان و مؤلفان زردشتی دوره ٔ عباسیان و دستور سیرجان کرمان و برادر منوچهر دستور زردشتی بوده است کتاب منتخبات وی بنام
فارسلغتنامه دهخدافارس . (اِخ ) آن که زبان فارسی دارد. آن که از مردم ایران است . در مقابل ترک ، عرب و جز آن . || در پارسی باستان (کتیبه های هخامنشی ) پارسه نام یکی از اقوام ایران
زابلستانلغتنامه دهخدازابلستان . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام ولایت آباء و اجداد رستم است و آن رازاولستان نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : برآمد بسی روزگاران بر اوی که خسرو سوی سیستان
زابلستانیلغتنامه دهخدازابلستانی . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به زابلستان : به یک روز رنج گدائی نیرزدهمه گنج محمود زابلستانی .سنائی .
زاتسپرملغتنامه دهخدازاتسپرم . [ ت ِ پ َ رَ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان و مؤلفان زردشتی دوره ٔ عباسیان و دستور سیرجان کرمان و برادر منوچهر دستور زردشتی بوده است کتاب منتخبات وی بنام