زاج آهنلغتنامه دهخدازاج آهن . [ ج ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زاج سبز. زاج فریک . برای تعیین اندازه ٔ نیترات نقره بکار میرود بدین طریق (بر طبق طریقه ٔ شارپانتیه و ولار) اگر بیک
زاجفرهنگ انتشارات معین[ معر. ] (اِ.) معرب زاگ ؛ جسمی است معدنی و بلوری شکل به رنگ های سفید، کبود، سبز، سیاه ، که مزة آن شیرین و قابض است و معمولاً در آب حل می شود.
زاج سبزلغتنامه دهخدازاج سبز. [ ج ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج آهن و رجوع بدان کلمه و زاج اخضر و مفردات ابن بیطار شود.
زاج اخضرلغتنامه دهخدازاج اخضر. [ ج ِ اَ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج آهن . زاج سبز. آن را بهندی هیراکسیس نامند. طبیعت آن گرم و خشک تر از سایر اقسام و سوخته ٔ آن لطیفتر و احراق
زاجلغتنامه دهخدازاج . (معرب ، اِ) فارسی معرب است و آن را شب یمانی نیز گویند و در ساختن مرکب بکار برند. (لسان العرب ). زاج ، زاک ، معرب است و آن انواع است .(منتهی الارب ). فارسی
مالیطرنالغتنامه دهخدامالیطرنا. [ طَ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی زاج سیاه باشد و آن را زاج کفشگران هم می گویند و به حذف ثانی هم آمده است که ملیطرنا باشد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف و