زابلستانلغتنامه دهخدازابلستان . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام ولایت آباء و اجداد رستم است و آن رازاولستان نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : برآمد بسی روزگاران بر اوی که خسرو سوی سیستان
زابلستانیلغتنامه دهخدازابلستانی . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به زابلستان : به یک روز رنج گدائی نیرزدهمه گنج محمود زابلستانی .سنائی .
زاولستانلغتنامه دهخدازاولستان . [ وُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) همان زابلستان است . (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).بیرونی آرد: اقلیم سوم از مشرق زمین چین آغازد و اندر او دار م
زبلستانلغتنامه دهخدازبلستان . [ زَ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) لغتی است در زاولستان و زابلستان . رجوع به زابلستان و معجم البلدان چ لایپزیک ج 1 ص 16 شود.
کابلستانلغتنامه دهخداکابلستان . [ ب ُ ل ِ / ل َ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نامی است که وقتی از اوقات به خطه ٔ وسیع و مرتفع اطلاق میشد که قسمت شمال شرقی افغانستان و مرکزش کاب
زابلستانیلغتنامه دهخدازابلستانی . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به زابلستان : به یک روز رنج گدائی نیرزدهمه گنج محمود زابلستانی .سنائی .
بلقلغتنامه دهخدابلق . [ ب َ] (اِخ ) ناحیه ایست در غزنه از سرزمین زابلستان . (ازمعجم البلدان ) (از مراصد) : آخر در این سال فروگرفتندش به بلق ، در پل خمارتگین ، چون به غزنین می آ
جردانلغتنامه دهخداجردان . [ ج َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک زابلستان میانه ٔ غزنه و کابل . (از معجم البلدان ).
زاولستانلغتنامه دهخدازاولستان . [ وُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) همان زابلستان است . (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).بیرونی آرد: اقلیم سوم از مشرق زمین چین آغازد و اندر او دار م