زائرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که به زیارت مکانهای مقدس میرود.۲. [قدیمی] زیارتکننده؛ دیدارکننده.
حسین زائریلغتنامه دهخداحسین زائری . [ ح ُ س ِ ءِ] (اِخ ) دهی است از دهستان چخاپور بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در چهارده هزارگزی جنوب خاوری خورموج ،جنوب کوه خاک و کنار راه فرعی خورم
زابراهگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی ول ماندن ، بیرون کردن از خانه ، رها کردن ، مجبور به تغییر محل سکنا ، دستور تخلیه منزل اجراه ای که نتیجه آن زابراهی است ، بی خانمان