زآنلغتنامه دهخدازآن . [ زُ ] (ع اِ) تلخه ٔ گندم . لغتی در زوان است . (تاج العروس ) (از المنجد) (از القاموس العصری انگلیسی - عربی ) (ناظم الاطباء). رجوع به زان و زوان شود.
ضانلغتنامه دهخداضان . (اِخ ) کوهی است و گویا از کوههای دَوس باشد چه در حدیث آمده که ابوهریره از رأس ضان فروافتاد. (معجم البلدان ).
زان ارجوانیلغتنامه دهخدازان ارجوانی . [ ن ِ اُ ج ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از انواع زان است و در گیاه شناسی فاگوس سلواتیکاپورپره نام دارد. برگ نهال آن برنگ قرمز است و پس از رشد کامل
زان چوب قرمزلغتنامه دهخدازان چوب قرمز. [ ن ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از زان است که نام آن (در گیاه شناسی ) فاگوس ویرجینیا است و در آمریکا بکثرت یافت میشود. (از دائرة المع
زان مستحیلغتنامه دهخدازان مستحی . [ ن ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی درخت زان است که در نبات شناسی فاگوس سلوانیکا بندولا نام دارد. شاخه های این نوع (همانطور که نام آن دلالت
زان ارجوانیلغتنامه دهخدازان ارجوانی . [ ن ِ اُ ج ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از انواع زان است و در گیاه شناسی فاگوس سلواتیکاپورپره نام دارد. برگ نهال آن برنگ قرمز است و پس از رشد کامل
زان چوب قرمزلغتنامه دهخدازان چوب قرمز. [ ن ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از زان است که نام آن (در گیاه شناسی ) فاگوس ویرجینیا است و در آمریکا بکثرت یافت میشود. (از دائرة المع