رینلغتنامه دهخدارین . (ع اِ) ریم وزنگ . ریم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زنگ که در شمشیر و آینه می افتد. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 159).
رینلغتنامه دهخدارین . (اِ) چرکی باشد که از جراحت رود و... و اصح ریم است . (از انجمن آرا). ریم . زنگ . چرک . (ناظم الاطباء). رجوع به ریم شود.
رینلغتنامه دهخدارین . (اِخ ) شهرکی است [ از سودان ] به حد مغرب نزدیک و این مردمانی بسیارزرند. (حدود العالم ).
ریناتلغتنامه دهخدارینات . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَینَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رینة شود.
رینگلغتنامه دهخدارینگ . (انگلیسی / فرانسوی ، اِ) زمین مربع که در آنجا دو بوکس باز باهم مسابقه دهند. (فرهنگ فارسی معین ). || رینگهای پیستون (در اتومبیل ) حلقه های چدنی هستند که د
رینیلغتنامه دهخدارینی . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) در اصطلاح تصوف ،ذاتی . طبعی . ختمی . (یادداشت مؤلف ) : اما حجاب دو است : یکی حجاب رینی ... و یکی حجاب غینی و این زود برخیزد... پس