ریل نگهبان پلbridge guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که برای نگه داشتن قطارِ ازخطخارجشده، بر روی پل نصب میشود
ریل نگهبانguard rail, check railواژههای مصوب فرهنگستانریلی اضافی که برای هدایت لبۀ چرخ قطار در مسیر، درست در سمت داخل ریل اصلی و در محل سوزنها و قوسها نصب میشود
ریل نگهبان اضطراریemergency guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که برای نگه داشتن قطارِ ازخطخارجشده، بر روی پلها یا در محلهایی که خروج از خط بسیار خطرناک است نصب میشود
ریل نگهبان افقیhorizontal guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبان T شکلی که به زینچههای ریل بسته میشود
ریل نگهبان قوسcurve guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که در قوسها و کنار ریل داخلی برای هدایت واگنها و کاستن از سایش ریل بیرونی نصب میشود
ریل نگهبان مرکزیfrog guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبان کنار ریل حرکت که در محل تکۀ مرکزی قرار دارد و چرخها را ازطریق تکۀ مرکزی هدایت میکند
ریل نگهبان اضطراریemergency guardrailواژههای مصوب فرهنگستانریل نگهبانی که برای نگه داشتن قطارِ ازخطخارجشده، بر روی پلها یا در محلهایی که خروج از خط بسیار خطرناک است نصب میشود
پاسلغتنامه دهخداپاس . (اِ) حَرَس . حراست . نگاهبانی . نگهبانی . نگاهداری : دلیر و خردمند و هشیار باش بپاس اندرون سخت بیدار باش . فردوسی .تو کرپاس را دین یزدان شناس کشنده چهار آ
فشلغتنامه دهخدافش . [ ف َ] (پسوند) بصورت پسوند تشبیه در آخر کلمات می آید:- ارمنی فش ؛ کافر. بی دین . نامسلمان : به دست یکی بدکنش بنده ای پلید ارمنی فش پرستنده ای . فردوسی .-
بادلغتنامه دهخداباد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب
پارسالغتنامه دهخداپارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است که : «پارسا مرکب است