ریل مهاریrestraining railواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریل نگهبان که برای پیشگیری از خروج خطنورد در قوسها در کنار و موازی ریل داخلی گذاشته میشود
مهاری ریل سومthird rail anchor, third rail anticripperواژههای مصوب فرهنگستانتسمۀ کششی عایقی که ریل سوم را به سازۀ خط متصل میکند تا از حرکت طولی آن جلوگیری کند
ریللغتنامه دهخداریل . (اِ) نوع جبلی افسنتین است و گویند نوعی از برنجاسف و قیصوم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ریللغتنامه دهخداریل . [ رَ ] (ع مص )ریال . (ناظم الاطباء). آب دهان ریختن کودک از دهن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ریال شود.
مهاریلغتنامه دهخدامهاری . [ م َ ری ی ] (ع اِ) مَهار. ج ِ مهریة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مهریة شود.
مهریلغتنامه دهخدامهری . [ م َ ری ی ] (ص نسبی ) اشتر مهری ؛ اشتر نیک و نجیب . منسوب به بنی مهرة. ج ، مَهاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مهریة شود.
مهریةلغتنامه دهخدامهریة. [ م َ ری ی َ ] (ص نسبی ) گندمی است سرخ رنگ . (منتهی الارب ). و یا منسوب است به مهرة که شهری است در عمان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || ابل مهر
موجلغتنامه دهخداموج . [ م َ / م ُ ] (ع اِ) کوهه ٔ آب . ج ، امواج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روکه . مور. (منتهی الارب ). نورد آب . (مهذب الاسماء). آشوب دریا. (ترجمان القرآ
پرنیلغتنامه دهخداپرنی . [ پْرُ / پ ُ ] (اِخ ) (گاسپار کلر فرانسوا ماری ریش ، (بارون دُ). مهندس فرانسوی متولد در شامله نزدیک لیون در 1755 و متوفی بپاریس در 1839 م . وی پس ازفراغت