ریلکهلغتنامه دهخداریلکه . [ ک ِ ] (اِخ ) رینر ماریا. نویسنده ٔ اتریشی (1875 - 1926 م .). وی مدتی از عمر خود را در نظام گذرانید و به روسیه و بالکان سفر کرد و اولین اثر خود را به ن
رفلکسفرهنگ انتشارات معین(رِ لِ) [ انگ . ] (اِ.) فعالیتی خودکار یا غیرارادی که از طریق مدارهای عصبی نسبتاً ساده روی دهد، بی آن که لزوماً شعور در آن دخالت داشته باشد، بازتاب . (فره ).
رفلکسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهواکنش خاصی که گاه در مقابل تحریکاتی در بعضی از گیاهان یا جانوران بهوجود میآید.
نرم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی شدن، رسیده شدن تسلیم شدن، راه دادن سست کردن، شُل کردن، ریلکس کردن، آسودن
ولمیدنواژهنامه آزادهر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گو
تهییج ناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام یج ناپذیر، سرد، کُند، آرام، خوددار، خونسرد، متعادل، استوار مطمئن، آسوده، فارغ، آسوده خاطر، آسودهدل، آرمیده، بیخبر ریلکس آسایشجو فارغبال