ریش تراشلغتنامه دهخداریش تراش . [ ت َ] (نف مرکب ) آنکه ریش کسان تراشد. || آنکه ریش مردم تراشد. حلاق . (یادداشت مؤلف ). || آنکه ریش خود را خود یا به دست حلاق تراشد. آنکه ریش خویش تر
ریش تراشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که موی سر و صورت افراد را اصلاح میکند؛ تراشندۀ ریش.۲. وسیلۀ کوچک برقی برای تراشیدن موی صورت.
ریش تراشیلغتنامه دهخداریش تراشی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل ریش تراش . تراشیدن ریش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریش تراش شود.