استاصلدیکشنری عربی به فارسیاز بيخ کندن , قطع کردن , بريدن و خارج کردن , ريشه كن كرد , از ميان برداشت , نابود كرد , از ريشه درآورد , از بيخ بر كند
بنیانکنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریبگر، ریشهکن، ویرانگر، مخرب، ویرانساز ≠ آبادگر ۲. بنیادسوز ≠ بنیانگذار