ریزش خاکسترash fallواژههای مصوب فرهنگستانفروریختن خاکستر هوابُرد از اَبر فورانی متـ . رگبار خاکستر ash shower
ریزشدیکشنری فارسی به انگلیسیcast, collapse, downfall, drop, effusion, fall, precipitation, slide, spatter, spray, spurt
ریزشلغتنامه دهخداریزش . [ زِ ] (اِمص ) ریختن . (ناظم الاطباء). اسم مصدر از فعل ریختن : ریزش ابر. ریزش باران . عمل ریختن : خواهش دل ریزش دست . (یادداشت مؤلف ) : ز خون دل خویش من