ریتانجلغتنامه دهخداریتانج . [ ن َ ] (اِ) سقز و صمغ درخت صنوبر. (ناظم الاطباء). به معنی راتینج است که نوعی از صمغ درخت صنوبر باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به راتینج شود.
ریتیانجلغتنامه دهخداریتیانج . [ ن َ ] (اِ) سرطان حجری . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از اختیارات بدیعی ) (از آنندراج ).
راتیانجلغتنامه دهخداراتیانج . [ ن َ ](اِ) صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب است در آخر سیم گرم و خشک و قسم آتش دیده ٔ او گرمتر از قسم اول و آشامیدن نیم مثقال او با زرده ٔ تخم مرغ نیمبرشت و بد
ریتیانهلغتنامه دهخداریتیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) این کلمه با «رزینا»ی لاطینه از یک اصل است . بی شک مطلق سقز و گاه به معنی سقز درخت کاج است برای اینکه صاحب ذخیره می گوید: آن مرکب از ریتیانه و موم و غیره است و صاحب لاروس می گوید: از رزین (رشین ، علک ، سقز) و غیره