ریةالجمللغتنامه دهخداریةالجمل . [ ی َ تُل ْ ج َ م َ ] (ع اِ مرکب ) شش شتر، و آن موارد استعمال دارویی دارد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ریةالثعلبلغتنامه دهخداریةالثعلب . [ ی َ تُث ْ ث َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) به پارسی شش روباه گویندو ضیق نفس را سودمند است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ریةالحمارالوحشلغتنامه دهخداریةالحمارالوحش . [ ی َ تُل ْ ح ِ رِل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) شش گورخر، چون خشک کنند و بکوبند و بیاشامند نافعبود ضیق النفس را و سرفه را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ریةالثعلبلغتنامه دهخداریةالثعلب . [ ی َ تُث ْ ث َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) به پارسی شش روباه گویندو ضیق نفس را سودمند است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
ریةالحمارالوحشلغتنامه دهخداریةالحمارالوحش . [ ی َ تُل ْ ح ِ رِل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) شش گورخر، چون خشک کنند و بکوبند و بیاشامند نافعبود ضیق النفس را و سرفه را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نمللغتنامه دهخدانمل . [ ن َ ] (ع اِ) مورچه . (منتهی الارب ). نملان . (مهذب الاسماء). مور. (غیاث اللغات ) (دهار) (مهذب الاسماء). ج ، نِمال . واحده : نملة. (متن اللغة): هم کالنمل