ریةلغتنامه دهخداریة. [ رَی ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلوک وسیعی است در اندلس در سمت قبله ٔ قرطبه که به جزیرةالخضراء چسبیده است . (از معجم البلدان ).
ریةلغتنامه دهخداریة. [ رَی ْ ی َ ] (ع اِمص ) سیرابی . (ناظم الاطباء). لغتی است در ریَّة. (منتهی الارب ). || (ص )عین ریة؛ چشمه ٔ بسیارآب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم
ریةلغتنامه دهخداریة. [ ری ی َ ] (ع اِمص ) سیرآبی ، گویند: من این ریتک ؛ ای من این ترتوون الماء. (ناظم الاطباء). || (ص ) عین ریة؛ چشمه ٔ بسیارآب . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب
ریةلغتنامه دهخداریة. [ ی َ ] (ع مص ) وری . (ناظم الاطباء). افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ). || آتش جستن از آتش زنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیرون شدن آتش از آتش زنه
ریةلغتنامه دهخداریة. [ ی َ ] (ع اِ) آنچه بدان آتش افروزند از لته و هیزم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شش . (منتهی الارب ). تسهیل رئة به همزه . (از اقرب الموارد). رجوع به