ریواردشیرلغتنامه دهخداریواردشیر. [ وْ اَ دَ ] (اِخ ) نام شهری پی افکنده ٔ اردشیر بابکان به پارس . ریشهر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریشهر و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 17 و20 و 2
ریواردشیرلغتنامه دهخداریواردشیر. [ وْ اَ دَ ] (اِخ ) نام شهری پی افکنده ٔ اردشیر بابکان به پارس . ریشهر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریشهر و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 17 و20 و 2
فریبکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ریبکار، اغواگر، رند، دغل، دغلباز، دروغگو▼ رفیق نیمۀ راه، عضوحزب باد، نامرد توطئهگر ◄ توطئه متقلب▼، مقلد مردمرنگکن، مردمفریب آکتور [صورت ص
ری شهرلغتنامه دهخداری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام ویرانه ٔ شهری است که در استان فارس ایران و درهشت هزارگزی بندر بوشهر قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). نام شهری به خوزستان .