ریاللغتنامه دهخداریال . (اسپانیایی ، اِ) یک نوع پول مسکوک که سابقاً درایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنج شاهی بوده چه هر قرانی بیست شاهی است و ریال بیست وپنج شاهی .(از نا
ریاللغتنامه دهخداریال . (ع اِ) آب دهن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ریل شود.
ریالواژهنامه آزادشاهی. «ریال» از زبان های اروپایی به پارسی درآمده است. آن با royal همریشه است که به پارسی می شود «شاهی».
ریالونلغتنامه دهخداریالون . [ ] (اِخ ) نام یکی از پسران حضرت یعقوب از لیاردند نه ازمادر حضرت یوسف . (از مجمل التواریخ و القصص ص 194).
کامین ریاللغتنامه دهخداکامین ریال . (اِخ ) شهری است در کنار رودخانه ٔ کوچک «زیجه » به اسپانیا. رجوع به صفحه ٔ 94 ج 2 الحلل السندسیه شود.
ذات الریاللغتنامه دهخداذات الریال . [ تُرْ ر ی ] (اِخ ) نام باغی باشد معروف . و ریال جمع رأل به معنی چوزه ٔ شترمرغ است . (المرصع).