ریاضاتلغتنامه دهخداریاضات . (ع اِ) ج ِ ریاضت . ریاضتها. رنجها. تعبها. (از ناظم الاطباء). || ورزشها. (ناظم الاطباء).
ابونصرلغتنامه دهخداابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) سراج . در تذکرةالاولیاء آمده است که او را طاوس الفقراء گفتندی و صفت و نعت او نه چندانست که در قلم و بیان آید و یا در عبارت و زبان گنجد
اهریلغتنامه دهخدااهری . [اَ هََ ] (اِخ ) شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است . در مدرسه ٔ سرخاب تبریز سه چله ریاضات کشید و سپس در س
چله نشستنلغتنامه دهخداچله نشستن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ](مص مرکب ) بقصد ریاضت و عبادت . معتکف چله خانه شدن . برای انجام ریاضات و عبادات چهل روزه ، گوشه ٔ انزوا گرفتن
خرازلغتنامه دهخداخراز. [ خ َرْ را ] (اِخ ) احمدبن عیسی الخراز صوفی ، مکنی به ابوسعید. او را «ماه صوفیان » میگویند (قمرالصوفیه ) او تصانیف بسیار در علوم صوفیان دارد و نیز اوراست
ابویزیدلغتنامه دهخداابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی . ملقب بسلطان العارفین . شیخ فریدالدین عطار گوید: قطب عالم بود و مرجع اوتاد و ریاضات و کرامات و حالا