رگولغتنامه دهخدارگو. [ رُ / رِ ] (اِ) کرباس و لته و جامه ٔ کهنه ٔ سوده شده و ازهم رفته . (برهان ). جامه ٔ کهنه . (جهانگیری ). رگوب . رگوک . رگوگ . رگوه : پیش کف راد تست از غایت
رگوفرهنگ انتشارات معین(رُ یا رِ) (اِ.) 1 - پارچه یا جامة کهنه . 2 - کرباس . رگوک ، رگوه و رگوی نیز گویند.
رگوبلغتنامه دهخدارگوب .[ رُ ] (اِ) کرباس و لته ٔ کهنه . رگو : این حصار را نتوانی گشادن تا رگوب حیض زنان خون آلود بر دیوار این حصار برفکنی . (بلعمی ). رجوع به رگو شود.
رگولوسلغتنامه دهخدارگولوس . [رُ ] (اِخ ) یکی از کنسولان روم است که به سال 267 ق . م . بدان مقام رسید و برسپاهیان کارتاژ که آمیلکا پدر آنیبال فرمانده آنان بود غالب شد و ممالک اطراف
رگوبلغتنامه دهخدارگوب .[ رُ ] (اِ) کرباس و لته ٔ کهنه . رگو : این حصار را نتوانی گشادن تا رگوب حیض زنان خون آلود بر دیوار این حصار برفکنی . (بلعمی ). رجوع به رگو شود.