رکوددیکشنری عربی به فارسیمرداب , باريکه اب , جاي دورافتاده , زمين باتلا قي , کاهش فعاليت , رکود , دوره رخوت , افت , ريزش , يکباره پايين امدن يا افتادن , يکباره فرو ريختن , سقوط کردن , خ
تحرکبخشیpump primingواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة اقداماتی که ازطریق بعضی معافیتها یا هزینهکردهای دولت، معمولاً در دورة رکود اقتصادی، برای تحریک اقتصاد انجام میشود
انعطاف در برابر فشارleaning against the wind, leaning into the windواژههای مصوب فرهنگستانسیاست پولی پادچرخهای که براساس آن بانک مرکزی برای کاهش تورم، سیاستهای انقباضی و برای رشد اقتصاد و برونرفت از رکود، سیاستهای انبساطی اجرا میکند
تجارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ی، دادوستد، خریدوفروش، بیعوشراء، مبادله، سوداگری، ریسک، سرمایهگذاری، کسب، معامله، قرارداد، انتقال ملک بیع، فروش انگیزه، اشتغال، کارآفرینی،