رکنیلغتنامه دهخدارکنی . [ رُ ] (اِخ ) در مقام نسبت به رکن آباد شیراز گفته شود. رکن آباد شیراز را نیز گویند. (برهان ) (لغت محلی شوشتر).- آب رکنی ؛ آب رکن آباد. (ناظم الاطباء) :
رکنیلغتنامه دهخدارکنی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب به رکن ، مجازاً به معنی زر خالص باشدمنسوب به شخصی و آن شخص کیمیاگر بوده است . (از برهان ) (از غیاث اللغات ). زر خلص منسوب به رکن ا
رکنیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسکۀ زر خالص: ◻︎ رکنی تو رکن دلم را شکست / خردم ازان خرده که بر من نشست (نظامی۱: ۷۴).
خاتون رکنیلغتنامه دهخداخاتون رکنی . [ رُ ] (اِخ ) زن طغرلشاه که دختر عموی شاه بود و دو پسر داشت : توران شاه و بهرام شاه که آنها از بطن وی بوده اند؛ سال فوتش در 570 هَ . ق . بوده است .
حسین آباد رکنیلغتنامه دهخداحسین آباد رکنی .[ ح ُ س ِ دِ رُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین . واقع در شش هزارگزی جنوب آبیک . معتدل . دارای 290 تن سکنه میباشد. کر
رکن یمانیلغتنامه دهخدارکن یمانی . [ رُ ن ِ ی َ ] (اِخ ) یکی از ارکان کعبه است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یکی از ارکان کعبه است و آن رکنی است که در سمت یمن واقع شده ر
خاتون رکنیلغتنامه دهخداخاتون رکنی . [ رُ ] (اِخ ) زن طغرلشاه که دختر عموی شاه بود و دو پسر داشت : توران شاه و بهرام شاه که آنها از بطن وی بوده اند؛ سال فوتش در 570 هَ . ق . بوده است .
حسین آباد رکنیلغتنامه دهخداحسین آباد رکنی .[ ح ُ س ِ دِ رُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین . واقع در شش هزارگزی جنوب آبیک . معتدل . دارای 290 تن سکنه میباشد. کر