رکلاملغتنامه دهخدارکلام . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) اعلان . آگهی . توضیح : احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).
رکاملغتنامه دهخدارکام . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ریگ توده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریگ بر یکدیگر. (دهار). ریگ برهم نشسته . (از اقرب الموارد). || ابر برهم نشسته . (من
تکلاملغتنامه دهخداتکلام . [ ت ِ ک ِل ْ لا ] (ع مص )سخن گفتن : تکلم کلمة بکلمة تکلماً و تکلاماً؛ سخن گفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکلاملغتنامه دهخداتکلام . [ ت َ / ت َ ک َل ْ لا ] (ع ص ) مرد نیکوسخن فصیح کلام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تکلامة شود.
رکاملغتنامه دهخدارکام . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ریگ توده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ریگ بر یکدیگر. (دهار). ریگ برهم نشسته . (از اقرب الموارد). || ابر برهم نشسته . (من
غذامیرلغتنامه دهخداغذامیر.[ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَذمَرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کقوله : «رکام و حاد ذوغذامیر صیدح »؛ ای ذوزجرو زمجرة. (اقرب الموارد). رجوع به غَذْمَرَة شود.
کلالهلغتنامه دهخداکلاله . [ ک َ ل َ ] (ع ص ، اِ)مردی که نه ولد باشد او را نه والد. (منتهی الارب ). آنکس که او را فرزند و پدر نباشد. (از اقرب الموارد). || آنکه لاصق نباشد از نسب .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و