رکسانهلغتنامه دهخدارکسانه . [ رُن َ ] (اِخ ) دختر کوهوتانوس که اسکندر مقدونی به وی عشق ورزید و او را بزنی کرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به اسکندر و روشنک شود.
تری تخملغتنامه دهخداتری تخم . [ ت ْ ت َ ] (اِخ ) پسرویدرن و برادر استاتیرا (زن اردشیر پسر داریوش دوم ). که آمس تریس دختر داریوش را بزنی گرفت و چون پدرش درگذشت به جای او والی شد و ع
اسکندرلغتنامه دهخدااسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن اسکندر، معروف باسکندر چهارم . وی پسر اسکندربن فیلفوس مقدونی ، فاتح مشهور بودو مادر او رُکسانه نام داشت . پس از مرگ اسکندر کبیرد
استاتیرالغتنامه دهخدااستاتیرا. [ اِ تا ت ِ ] (اِخ ) دختر داریوش سوم . او با مادر خود همنام بود. کنت کورث گوید (کتاب 4 بند 5): مقارن فتح صور بدست اسکندر (332 ق . م .) نامه ای از داری
دفولغتنامه دهخدادفو. [ دُ ف ُ ] (اِخ ) دنیل . روزنامه نویس و نویسنده ٔ انگلیسی و مصنف داستان معروف روبنسون کروزوئه . وی در حدودسال 1660 م . در لندن متولد شد و پدرش قصاب بود. خو
دیادوخویلغتنامه دهخدادیادوخوی . [دُ خُی ْ ] (اِخ ) (از یونانی دیادخئوتای بمعنی جانشینان ) یا خلفای اسکندر،سرداران و اداره کنندگان دستگاه اسکندر مقدونی که پس ازمرگ وی (334 ق . م .) د