رکت چندنلغتنامه دهخدارکت چندن . [ رَ ک َ چ َ ؟ ] (هندی ، اِ) اسم هندی صندل احمراست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به صندل احمر شود.
رکتلغتنامه دهخدارکت . [ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش ده دز شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه و قنات است .محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان آنان
حرارهلغتنامه دهخداحراره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) حرارت . قول . تصنیف . ترانه : کخ کخ ؛ حرارة و وجد و حال صوفیان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). حال . ملمع. شرقی . عروض الب
رکتلغتنامه دهخدارکت . [ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از بخش ده دز شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 100 تن است . آب آن از چشمه و قنات است .محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان آنان
اهرمفرهنگ انتشارات معین(اَ رُ) (اِ.) میلة آهنی محکمی که می توان به وسیلة آن با انرژی کمتری اجسام سنگین را به ح رکت درآورد.