رژیم نرمsoft dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی شامل غذاهایی با بافت عادی و عاری از میوهها و سبزیجات تازه
رژیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. نظام ۲. ترتیب، روش، سبک، طرز ۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز ۴. خوشه ≠ ناپرهیزی
رژیملغتنامه دهخدارژیم . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) طرز. قاعده . روش . (فرهنگ فارسی معین ). || طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ).- تحت رژیم بودن
رژیم مکانیکینرمشدهmechanical soft dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی برای به حداقل رساندن جویدن و آسانی بلع که در آن طیفی از غذاها را به کمک انواع دستگاههای خُردکن نرم میکنند
رخیملغتنامه دهخدارخیم . [ رَ ] (ع ص ) کلام نرم و آسان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن نرم و آسان . (از اقرب الموارد). || جاریة رخیم ؛ دختر نرم و آسان گوی و سست آ
نرم آوازلغتنامه دهخدانرم آواز. [ ن َ ] (ص مرکب ) رخیم . (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). نرم آوا. که صدائی ملایم و لطیف دارد. که آهسته و به شرم سخن گوید: خَنِبة؛ با ناز وکرشمه و نرم آو
رتیملغتنامه دهخدارتیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سیر نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتار و سیر بطی ٔ. (ازناظم الاطباء). گردش ِ کُنْد. (از اقرب الموارد). || مرد شکسته بینی . (منتهی ا