ردیمانلغتنامه دهخداردیمان . [ رَ ] (ع اِ) دو جامه که یکی به دیگری دوخته شود مانند لفاف . (از اقرب الموارد).
ریمانلغتنامه دهخداریمان . [ رَ ی َ ] (ع مص ) فراهم آمدن سر جراحت از به ْ شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). فراهم آمدن سر جراحت . (المصادر زوزنی ). || مهربانی کردن . (دهار)
انتگرال ریمان تعمیمیافتهgeneralized Riemann integralواژههای مصوب فرهنگستاننوعی انتگرال معین که تعمیمی از انتگرال ریمان است
پیش آهنگیلغتنامه دهخداپیش آهنگی . [ هََ ] (حامص مرکب ) عمل پیش آهنگ . || عمل گروهی از جوانان نیکوکار دارای تعلیمات و عملیات مخصوص و شعارهای مفید. سازمان پیشاهنگان - خلاصه ٔ تاریخچه ٔ