رژیسورلغتنامه دهخدارژیسور. [ رِ سُرْ ] (فرانسوی ، اِ) آنکه اجرای نمایشنامه را رهبری کند. صحنه گردان . (فرهنگ فارسی معین ). گرداننده ٔ صحنه و امور نمایش در تماشاخانه و تآتر. (یاددا
رسورانلغتنامه دهخدارسوران . [ رَس ْ وَ ](اِ) سرو روان و سرو آزاد، یعنی مانند سرو می خرامد،و به این اسم معشوق را متصف کنند. (ناظم الاطباء).
رایچورلغتنامه دهخدارایچور. [ چُرْ ] (اِخ ) نام جایی است در دکن . (آنندراج ). شهری است در سرزمین دکن واقع در 172هزارگزی جنوب باختری حیدرآباد و دارای قلعه ای بلند و عالی است . رایچو
رجیسترواژهنامه آزادآگاره. از ریشۀ "آگاشتن" به چَم "ثبت کردن". گونه ای ویر (حافظه) است که داده ها را پردازنده آنجا می خواند و می نویسد. در نوشته های تَشنیکی (فنی) آنرا، با واژه های
تعزیه گردانلغتنامه دهخداتعزیه گردان . [ ت َ ی َ / ی ِ گ َ ] (نف مرکب ) آن که مجلس تعزیه را اداره کند. مانند رژیسور در تئاترها. (یادداشت مرحوم دهخدا). || در اصطلاح فارسی امروزی ، بشخصی
معین البکاءلغتنامه دهخدامعین البکاء. [ م ُ نُل ْ ب ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که تعزیه را اداره می کرد. تعزیه گردان . توضیح آنکه تعزیه رژیسوری داشت که کار رئیس ارکستر را هم می کرد.