رَزانههای خمیvat dyesواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از رزانههای نامحلول در آب که به شکل کاهیده، یعنی محلول در آب، بر روی لیف به کار میروند و پس از اکسایش مجدد، به حالت اصلی، یعنی نامحلول در آب، بازمیگردند
رَزانههای رَزدانهایlake dyesواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از رَزانهها که با نمکهای کلسیم، باریم، کروم یا آلومینیم ترکیب یا جذب آنها میشوند و رَزدانه ایجاد میکنند
رَزانههای گوگردیsulphur dyeواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از رَزانههای نامحلول در آب و بر پایۀ گوگرد که به شکل کاهیده و حلشده در محلول سدیمسولفید بر روی لیف به کار میروند و سپس برای بازگشتن به حالت اصلی، تحت اکسایش مجدد قرار میگیرند
رزانةلغتنامه دهخدارزانة. [ رَ ن َ ] (ع اِمص ) آهستگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 51). وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رزانت . رجوع به رزانت شود.
رزانةلغتنامه دهخدارزانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) صاحب وقار گردیدن . (از اقرب الموارد). بردبار و صاحب وقار گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). باآرام شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). آهسته شدن . (دهار).
رَزانهdye, dyestuffواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ رنگبخشی که در محیط خود قابلیت حل شدن یا پراکنش دارد و ازطریق واکنشهای شیمیایی یا جذب یا پراکنش به مادۀ دیگر افزوده میشود متـ . مادۀ رنگرزی