ربيعدیکشنری عربی به فارسیبهار , چشمه , سرچشمه , فنر , انبرک , جست وخيز , حالت فنري , حالت ارتجاعي فنر , پريدن , جهش کردن , جهيدن , قابل ارتجاع بودن , حالت فنري داشتن , ظاهر شدن
رِبِّيُّونَفرهنگ واژگان قرآندانشمندان الهي مسلک (جمع کلمه ربّي است ، که نظير کلمه رباني به معناي کسي است که مختص براي رب العالمين باشد ، يعني جز به کار خدا به هيچ کار ديگر مشغول نباشد ، ول
رِبِّيُّونَفرهنگ واژگان قرآندانشمندان الهي مسلک (جمع کلمه ربّي است ، که نظير کلمه رباني به معناي کسي است که مختص براي رب العالمين باشد ، يعني جز به کار خدا به هيچ کار ديگر مشغول نباشد ، ول