رویداددیکشنری فارسی به انگلیسیaffair, circumstance, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence
رضالغتنامه دهخدارضا. [ رِ ] (اِخ ) لقب امام هشتم حضرت علی بن موسی بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه و علی آبائه آلاف التحیة و الثناء. (ناظم الاطباء). لقب علی بن موس
ژاندارکلغتنامه دهخداژاندارک . (اِخ ) (قدّیسه ) او را دارک یا آرک و دوشیزه ٔ ارلئانی نیزنامند و ژان اسم اوست . وی قهرمان ملی فرانسه است و بسال 1412 م . در دمرمی پای به عرصه ٔ وجود گ
ابوالنجملغتنامه دهخداابوالنجم . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی غالب بن فهدبن منصوربن وهب بن مالک نصرانی . طبیبی فاضل و جامع علم و عمل بود در طبقه ٔ اطبای شامیین بحسن علاج و جودت مع
باخلغتنامه دهخداباخ . (اِخ ) یوهان سباستین (1685 - 1750). باخ ، نام خانواده ای آلمانی است که در هنر موسیقی شهرت بسزائی داشتند و مشهورترین آنان یوهان سباستین میباشد که آثار موسی
حاجی خلیفهلغتنامه دهخداحاجی خلیفه . [ خ َ ف َ ] (اِخ ) مصطفی بن عبداﷲ، کاتب چلبی ، معروف به حاج خلیفه ، از مورخین بزرگ ترک مستعرب مائه یازدهم است . مولد وی ، ماه ذی القعده سنه ٔ 1017