رویتلغتنامه دهخدارویت . [ رَ وی ی َ ] (ع اِ) رویة. عبارت از معرفت است بعد از فکر و تدبر زیاد و بالجمله معرفتی را که منشاء آن فکر و تأمل زیاد است رویت گویند. (از فرهنگ علوم عقلی
رویتفرهنگ انتشارات معین(رَ یَّ) [ ع .رویة ] (اِ.) 1 - اندیشه در امور، فکر، تأمل . 2 - با تفکر و تأمل شعری گفتن . مق . بداهت .
رؤیتلغتنامه دهخدارؤیت . [ رُءْ ی َ ] (ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت . (ناظم الاطباء). دیدار. دیدن . (یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است . (آنندراج ). || بین
رؤیتفرهنگ انتشارات معین(رُ یَ) [ ع . رؤیة ] 1 - (مص م .) دیدن . 2 - (اِمص .) دیدار، دید. 3 - (اِ.) چهره . رئالیسم (رِ) [ فر. ] (اِمر.) واقع بینی ، حقیقت - جویی ، نمایاندن مناظر زند
رؤیتلغتنامه دهخدارؤیت . [ رُءْ ی َ ] (ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت . (ناظم الاطباء). دیدار. دیدن . (یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است . (آنندراج ). || بین
دوبینی دوچشمیbinocular diplopiaواژههای مصوب فرهنگستانرؤیت دوگانه که در آن تصویرهای یک شیء در نقاط غیرمتناظر شبکیههای دو طرف تشکیل میشود