روهیلهلغتنامه دهخداروهیله . [ ل ِ] (اِخ ) نام طایفه ای که در قدیم در هند سکنی داشته اند. گلستانه گوید : نجیب الدوله ٔ افغان ... با پانزده هزار سوار روهیله که باشنده ٔ هندوستان بود
رومیلهلغتنامه دهخدارومیله . [ رَ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش لنگه شهرستان لار. سکنه ٔ آن 117 تن . آب آن از چاه و باران . محصول آنجا غلات و خرما. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
توه روئیلهلغتنامه دهخداتوه روئیله . [ ت ُ وِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد غرب واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
رذیلهلغتنامه دهخدارذیله . [ رَ ل َ ] (ع ص ) ناشایسته و زشت و دون و فرومایه . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) رَذیلة. رَذیلت . ناکسی و فرومایگی . (غیاث اللغات از صراح اللغه و منتخب الل
رذیلةلغتنامه دهخدارذیلة. [ رَ ل َ ] (ع اِمص ) رذیلت . ناکسی و حقارت . ضد فضیلة. (ناظم الاطباء). ناکسی . ضد فضیلت . (منتهی الارب ). ناکسی . مقابل فضیلت . (آنندراج ). ج ، رَذائِل .
رزیلةلغتنامه دهخدارزیلة. [ رَ ل َ ] (ع ص ) رذیله . رذیلة. تأنیث رزیل : اخلاق رزیله . صفت زشت . آهو. (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) مقابل فضیلت . (یادداشت مؤلف ). در اصل با ذال اس
حافظ رحمت خانلغتنامه دهخداحافظ رحمت خان . [ ف ِ رَ م َ ] (اِخ ) یکی از سرداران لشکر روهیله ازافغانها که با پادشاه درانی احمدخان به دهلی رفت . رجوع به مجمل التواریخ احمد گلستانه ص 98 و 99
رومیلهلغتنامه دهخدارومیله . [ رَ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش لنگه شهرستان لار. سکنه ٔ آن 117 تن . آب آن از چاه و باران . محصول آنجا غلات و خرما. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
توه روئیلهلغتنامه دهخداتوه روئیله . [ ت ُ وِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد غرب واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
اریتریلغتنامه دهخدااریتری . [ اِ ] (اِخ ) قریه ای است در ولایت آیدین ، در قضای چشمه از سنجاق ازمیر در میان خلیج ((قلازومن )) مقابل جزیره ٔ ساقز. این قریه در ازمنه ٔ سالفه بنام ((ا