رومیانهلغتنامه دهخدارومیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ، ق ) همانند مردم روم . همچون رومیان . رومی . || به طور و به طرز رومی . (ناظم الاطباء) : رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال چون کمان
رومیانیلغتنامه دهخدارومیانی . (اِخ ) ایل کرد طراهان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 65). رجوع به طراهان شود.
رومیانیلغتنامه دهخدارومیانی . (اِخ ) دهی از بخش طرهان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آنجا 900 تن . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان ، سیاه چادربافی و طناب بافی .
زنگیانهلغتنامه دهخدازنگیانه . [ زَ گیا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) مقابل رومیانه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سیاه و مجعد در صفت زلف و سیاه در صفت خال : اگرچه موی بودش زنگیانه چنان چون ب
ابوطاهرلغتنامه دهخداابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) یحیی بن طاهربن عثمان العوفی ملقب به شرف الدین . جدعوفی صاحب لباب الالباب است و مصنف لباب گوید: او از بقیه ٔ أئمه و علما بود و در علم
عتیبلغتنامه دهخداعتیب . [ ع ِ ] (ع اِمص ) ممال ِ عتاب : در یک سخن آن همه عتیبش بین در یک نظر آن همه فریبش بین . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 654).خواجه کز مهر با شکیب آمدباسهی سرو در
امالهلغتنامه دهخدااماله . [ اِ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن . خم دادن . (منتهی الارب ). میل دادن و برگردانیدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به امالةشود. || تنقیه ک