روايةدیکشنری عربی به فارسیگويندگي , داستان , داستانسرايي , توصيف , نو , جديد , بديع , رمان , کتاب داستان , از بر خواني , تک نوازي , رسيتال
رويةدیکشنری عربی به فارسیتشخيص دادن , تميز دادن , پيدا , پديداري , قابليت ديدن , ميدان ديد , ديد , بينايي , رويا , خيال , تصور , ديدن , يا نشان دادن (دررويا) , منظره , وحي , الهام , بصي
رویئةلغتنامه دهخدارویئة. [ رَ ءَ ](ع اِ) رویة. فکر و اندیشه . (ناظم الاطباء). با قلب همزه به یاء و ادغام یاء گویند اسم است از رَوَءَ؛ به معنی تفکر و نظر کردن در کارها و آن حالتی
سطحدیکشنری عربی به فارسیرويه , سطح , ظاهر , بيرون , نما , ظاهري , سطحي , جلا دادن , تسطيح کردن , بالا امدن (به سطح اب)