رولفرهنگ انتشارات معین(رُ) [ فر. ] 1 - (اِ.) واحد شمارش چیزی که به صورت استوانه پیچیده شده است ، توپ ، غلتک (فره ). 2 - (ص .) دارای بسته - بندی استوانه ای .
رول پلاکفرهنگ انتشارات معین( ~. پِ) [ فر. ] (اِمر.) ساختار پلاستیکی یا چوبی تو خالی برای محکم کردن پیچ در نقطه ای که به وسیلة مته سوراخ شده است .
rollsدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن