روغنگرلغتنامه دهخداروغنگر. [ رَ / رُو غ َ گ َ ] (ص مرکب ) دَهّان . روغن گیر. عصار. آنکه از تخمها روغن گیرد. (یادداشت مؤلف ). عصار و کسی که از حیوانات روغن می گیرد. (ناظم الاطباء). عصار. (آنندراج ) : فلک روغنگری گشتست بر مابه کار
روغنگیرلغتنامه دهخداروغنگیر. [ رَ / رُو غ َ ] (نف مرکب ) عصار. دهان . افشرگر. (یادداشت مؤلف ). روغن کش . و رجوع به روغن گر و روغن گیری شود.
روغنگریلغتنامه دهخداروغنگری . [ رَ / رُو غ َگ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل روغنگر. روغن سازی و عصاری و عمل روغن گرفتن و روغن ساختن . (ناظم الاطباء).
روغنگیریلغتنامه دهخداروغنگیری . [ رَ / رُو غ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل روغن گیر. فشردن چیزی برای بیرون کردن عصاره و روغن آن . || گرفتن روغن به قدر لزوم برای ماشین و دوچرخه و چراغ و جز آن . (از یادداشت مؤلف ). به قدر نیاز روغن در ماشین ریختن .- <span class="
روغنگریلغتنامه دهخداروغنگری . [ رَ / رُو غ َگ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل روغنگر. روغن سازی و عصاری و عمل روغن گرفتن و روغن ساختن . (ناظم الاطباء).
عصارلغتنامه دهخداعصار. [ ع َص ْ صا ] (ع ص ) شپلنده ٔ انگور و جز آن . (منتهی الارب ). روغنگر. (غیاث اللغات ). منسوب به عصر که روغن کشی از حبوب را میرساند. (از الانساب سمعانی ) (آنندراج ). روغنگر و کسی که از بذور مانند کرچک و کنجدو جز آن روغن گیرد. (ناظم الاطباء). شیره گر. (مهذب الاسماء). روغن
معصرةلغتنامه دهخدامعصرة. [ م ِ ص َ رَ ] (ع اِ) تخته ٔ روغنگر. کوبین . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه در وی انگور فشارند تا آب وی برآید. چرخشت . ج ، معاصر. (ناظم الاطباء). مِعصَر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ظرفی است که در آن انگور و جز آن فشرده شود. سپار. (یادداشت به خطمرحو
روغنیلغتنامه دهخداروغنی . [ رَ / رُو غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به روغن . (ناظم الاطباء). || عصار و روغن فروش . (آنندراج ) (انجمن آرا) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). عصار و روغنگر. (برهان ) (از آنندراج ). روغنگیر. مسکه فروش . (ناظم الاطباء). || هر
عصارهلغتنامه دهخداعصاره . [ ع ُ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) عصارة. آب افشرده ٔ نباتات است ، اعم از آنکه خشک کنند یا نکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به معنی عصیر است اما در آنچه به آتش و آفتاب منعقد کرده باشند استعمال می نمایند. (مخزن الادویة). افشره . (تفلیسی ). افشاره
روغنگریلغتنامه دهخداروغنگری . [ رَ / رُو غ َگ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل روغنگر. روغن سازی و عصاری و عمل روغن گرفتن و روغن ساختن . (ناظم الاطباء).