روضهفرهنگ انتشارات معین(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.
غوشلغتنامه دهخداغوش . (اِ) چوبی است سخت که سپاهیان سلاح ، و خنیاگران زخمه سازند. (فرهنگ اسدی ). چوبی است سخت که از آن خنیاگران زخمه ، و زنان دوک و سپاهیان تیر سازند. (نسخه ٔ دی
بیضهلغتنامه دهخدابیضه . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از بیضة تازی بمعنی خاگ و خایه ٔ حیوانات . (ناظم الاطباء). و با لفظ افکندن وانداختن و بر سنگ زدن و دادن و نهادن
نازلولغتنامه دهخدانازلو. (اِخ ) یکی از دهستان های شش گانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه و در قسمت شمالی شرقی بر ساحل دریاچه ٔ ارومیه در جلگه ای واقع است . دهستان نازلو محدود است :
آبخورلغتنامه دهخداآبخور. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ مرکب ) محل آب خوردن و آب برداشتن جانور و آدمی از نهر و جز آن . ورد. مورد. منهل . سَقایه . شرعه . شریعه . عطن . مشرب . مشرع . معطن .
مشهدلغتنامه دهخدامشهد. [ م َ هََ ] (ع اِ) جای حاضر آمدن مردمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حاضر شدن . (غیاث ). جای گرد آمدن . ج ، مَشاهِد. (مهذب الاسماء). محضر مردم . (از ا