روضلغتنامه دهخداروض . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَوضَة. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). ج ِ روضه ، که بمعنی بوستان و مرغزار باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به روضة و روضه
روضهفرهنگ انتشارات معین(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.
روضه خوانفرهنگ انتشارات معین( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص فا.) شخصی معمولاً در لباس روحانی که کارش خواندن روضه است .
روضةلغتنامه دهخداروضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دو
روضهفرهنگ انتشارات معین(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.
روضه خوانفرهنگ انتشارات معین( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص فا.) شخصی معمولاً در لباس روحانی که کارش خواندن روضه است .