روسیلغتنامه دهخداروسی . (اِخ ) نام پهلوانی تورانی . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شاهنامه ).
روايةدیکشنری عربی به فارسیگويندگي , داستان , داستانسرايي , توصيف , نو , جديد , بديع , رمان , کتاب داستان , از بر خواني , تک نوازي , رسيتال
دبدیکشنری عربی به فارسیخرس , سلف فروشي سهام اوراق قرضه در بورس بقيمتي ارزانتر از قيمت واقعي , لقب روسيه ودولت شوروي , بردن , حمل کردن , دربرداشتن , داشتن , زاييدن , ميوه دادن , تاب او
بالااژدرلغتنامه دهخدابالااژدر. [اَ دَ ] (ص مرکب ) کنایه از آتش شعله ور است . هدایت در انجمن آرا ترکیب فوق را آورده است اما در بیت شاهد آن که از خود اوست بالان اژدر آورده چنین : ببال