روسانلغتنامه دهخداروسان . (اِخ ) دهی بوده است از ناحیه ٔ النجان اصفهان ، در ترجمه ٔ محاسن اصفهان است که بهرام گور از دیه روسان بود از ناحیت النجان و در قلعه ای که محاذی روسان و آ
روثانلغتنامه دهخداروثان . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر ذکر شده است ، و گویند از آن روثة اراده میشود که شهری است در دیار بنی اسد. (از معجم البلدان ). رجوع به روثة شود.
رساندنگویش اصفهانی تکیه ای: berasni طاری: rasnây(mun) طامه ای: rasnâɂan طرقی: rasnâymun کشه ای: rasnâymun نطنزی: resnâɂan
رساندگویش اصفهانی تکیه ای: bešrasnâ طاری: bešrasnâ طامه ای: boyrasnâ طرقی: bešrasnâ کشه ای: bešrasnâ نطنزی: baresnâ
سخت مغزلغتنامه دهخداسخت مغز.[ س َ م َ ] (ص مرکب ) کندذهن . بی استعداد : چو روسان سختی کش سخت مغزفریبی بخوردند از اینگونه نغز.نظامی .
دشوارجایلغتنامه دهخدادشوارجای . [ دُش ْ ] (اِ مرکب ) جای دشوار. ناهموار و صعب : روس [ جد روسان ] بگردید و جایی نیافت جز جزیره ای ... آنجا مقام گرفت در آن بیشه ها و دشوارجای . (مجمل
برشلغتنامه دهخدابرش . [ ب ُ ] (روسی ، اِ) قسمی آبگوشت که از کلم برگ و گوشت گاو و ترب و گوجه فرنگی کنند. (یادداشت مؤلف ). || نوعی سوپ . سوپ روسان . سوپ روسی .
النجانلغتنامه دهخداالنجان . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است در صفاهان که برنج خوب در آنجا حاصل میشود و پشه ٔ بسیار هم دارد. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (مؤیدالفضلا). و
سختی کشلغتنامه دهخداسختی کش . [ س َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که بر گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما صبر تواند کرد. یا... آنکه جان او از متابعت مکدر نشود. (آنندراج ). آنکه بر اثر عمل