روزبهالغتنامه دهخداروزبها. [ ب َ] (ص مرکب ) در شعر خاقانی ظاهراً مرکب از روز و بهابمعنی قیمت یا بهاء عربی بمعنی روشنی ، به معنی کسی است که نیکبخت باشد و اعمال درخشان کند : روزی که
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ... کبیر) مصری . او راست تحفةالبررة. (از کشف الظنون ج 1 ستون 364).
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) بقلی نسوی شیرازی ، مکنی به ابومحمدو مشهور بشیخ شطاح . از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است . در ابتدای کار به عراق و
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) معروف به فرید از واعظان بوده ودر جامع عتیق شیراز بوعظ میپرداخته است . در سال 618هَ . ق . درگذشته است . رجوع به شدالازار ص 394
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن احمد (شیخ صدرالدین )، بنا بگفته ٔ صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است . در جامع عتیق شی
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ] (اِخ ) ابن خورشید. از بزرگان عصر المکتفی باﷲ خلیفه عباسی . رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 348 شود.
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ... کبیر) مصری . او راست تحفةالبررة. (از کشف الظنون ج 1 ستون 364).
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) بقلی نسوی شیرازی ، مکنی به ابومحمدو مشهور بشیخ شطاح . از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است . در ابتدای کار به عراق و
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) معروف به فرید از واعظان بوده ودر جامع عتیق شیراز بوعظ میپرداخته است . در سال 618هَ . ق . درگذشته است . رجوع به شدالازار ص 394
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن احمد (شیخ صدرالدین )، بنا بگفته ٔ صاحب شدالازار واعظی ملیح و صبیح و فصیح اللسان و عذب البیان و صاحب مقام بوده است . در جامع عتیق شی
روزبهانلغتنامه دهخداروزبهان . [ ب ِ] (اِخ ) ابن خورشید. از بزرگان عصر المکتفی باﷲ خلیفه عباسی . رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 348 شود.