روبه روفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهرودررو؛ برابر هم. روبهرو شدن: (مصدر لازم) برابر هم شدن؛ بههم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن. روبهرو کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم
روبه بازیلغتنامه دهخداروبه بازی . [ ب َه ْ ](حامص مرکب ) کنایه از مکر و فریب و دغل بازی . (آنندراج ). روباه بازی . رجوع به روباه بازی شود : این سگ صفتان کنند ای آهوچشم ناگاه ترا صید
مجاهرفرهنگ انتشارات معین(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - با کسی روبه رو جنگ کننده . 2 - دشمنی کننده . 3 - دشنام دهنده . 4 - آواز بلند کننده . 5 - آشکار کننده ؛ ج . مجاهرین .