روبا رهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه در هنگام ذوب کردن فلزات بهصورت کف بر روی مادۀ ذوبشده ایجاد میشود.
روباره 1drossواژههای مصوب فرهنگستاناکسید فلزات همراه با سایر ناخالصیها که معمولاً بر روی سطح فلز مذاب جمع میشود
روباره 2overburden, overlying matrixواژههای مصوب فرهنگستانخاک یا شنی که روی لایههای باستانی را پوشانده است
پوئیدنلغتنامه دهخداپوئیدن . [ دَ ] (مص ) رفتن . مشی . شدن . ذهاب : بدانش بود مرد را آبروی به بیدانشی تا توانی مپوی . فردوسی .ستیزه نه خوب آید از نامجوی بپرهیز و گرد ستیزه مپوی . ف
بیلندواژهنامه آزادآشنایی با زادگاه بهلول روستای بیلند استان خراسان رضوی – شهرستان گناباد – روستای بیلند بیلند در عرض جغرافیایی 34 درجه و 21دقیقه شمالی و طول جغرافیایی 58درجه و 42
پشهلغتنامه دهخداپشه . [ پ َ ش َ / ش ِ / پ َش ْ ش َ / ش ِ ] (اِ) نوعی از حشرات دیپ تر نموسر که نیش آن ناقل بعض بیماریهاست . موشه . (لغت نامه ٔ اسدی ). سارخک . سارشک . سپیدپر. دَ
پرخاشخرلغتنامه دهخداپرخاشخر. [ پ َ خ َ ] (نف مرکب ) جنگجوی . رزم آزما. جنگ آور. جنگی . شجاع . پرخاشجوی . دلیر. جنگجو. نزاع طلب . رزمجو. ستیزه جو. فتنه جو. ستیزه جوی . فتنه جوی . هن
زحیرلغتنامه دهخدازحیر. [ زَ ] (ع اِ) پیچاک شکم که خون برآرد. زحار و زحارة بمعنی زحیر آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در اصطلاح طبیبان ، جنبشی (پیچشی ) است در روده ٔ راست (بز