روایعلغتنامه دهخداروایع. [ رَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی فارسی است از روائع، ج ِ رائعة، بمعنی آنکه یا آنچه حسن یا شجاعت او مردم را به شگفت آورد : این کلمات از روایع حکمت اوست . (ترجم
روایالغتنامه دهخداروایا. (اِخ ) جزء ناحیه ٔ «پوی ددم » در «کلرمن فراند» از کشور فرانسه ، و 3650 تن سکنه دارد.
روایالغتنامه دهخداروایا. [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راویة. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || پیشوایان قوم ، زیرا آنان دیات از قبیله برمیدارند و گویند: قتلنا الروایا وابحنا الزوای
یعقوبلغتنامه دهخدایعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن سلیمان اسفراینی شافعی ، مکنی به ابویوسف . متوفا به سال 488 هَ . ق . او راست : 1- بدایعالاخبار و روایعالاشعار. 2- محاسن الادب و اجتناب
استنفارلغتنامه دهخدااستنفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برمیدن . (زوزنی ). رمیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ): کأنهم حمر مستنفرة فرّت من قسورة. (قرآن 50/74 و 51)؛ ای نافرة. (منته
استیحاشلغتنامه دهخدااستیحاش . [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (منتهی الارب ). دژم و ناخوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). غمگین شدن . ناخوشدلی . دلتنگی . (زمخشری ). || آزردگی .
حمیدالدین محمودیلغتنامه دهخداحمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) القاضی الامام حمیدالدین افتخار الافاضل علی بن عمرالمحمودی قدوه ٔ افاضل عصر و والی و متصرف بر ولایت نظم و نثر،
عزائملغتنامه دهخداعزائم . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عزایم . ج ِ عزیمة. (اقرب الموارد) (دهار) (منتهی الارب ). رجوع به عزیمة شود. اراده ٔ قوی . قصد. آهنگ : عرفت اﷲ بفسخ العزائم و نقض الهمم