روایتلغتنامه دهخداروایت . [ رِ ی َ ] (ع مص ) نقل سخن و یا خبر از کسی . (ناظم الاطباء). نقل کردن سخن . (غیاث اللغات ). واگویه کردن سخن کسی را. روایة. رجوع به روایة شود : اگر به کو
روایت کردنلغتنامه دهخداروایت کردن . [ رِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از قول کسی سخن یا خبری گفتن . نقل کردن . (ناظم الاطباء). نقل کردن گفته ٔ کسی . از گفته ٔ دیگری به غیبت او نقل کردن : ا
narratesدیکشنری انگلیسی به فارسیروایت می کند، داستانی را تعریف کردن، شرح دادن، داستان سرایی کردن، نقالی کردن
narratedدیکشنری انگلیسی به فارسیروایت شده، داستانی را تعریف کردن، شرح دادن، داستان سرایی کردن، نقالی کردن